نشریه "به پیش" کمتر از نیم دوجین قلم زن حقيقى و بیش از یک دوجین نویسنده حقوقی دارد! اسامی ای که از نوستالژی رهبری این جریان به شعرای نیمه شرق زده ایران خبر می دهد، ابداع شده است. از ترکیب ا. بامداد و سهراب سپهری چندین ترکیب از کیسه قرعه کشی بیرون آمده است و صفحات این نشریه را تزئین می کند. جالب اینجاست که نثر اینها آنچنان به یکدیگر شبیه است که گویی همه از یک قلم تراوش کرده است. یک وجه مشترک همگی آنها افاضات ادبی- تئوریک، افاضات روشنفکرمابانه آنها است.
("درافزوده": باین ترتیب خاصیت پراگماتیستی معجزه آور عدم چاپ عکس نویسندگان را برای این جریان می توان دریافت. هر چند که این مساله ممکن است تحت بهانه های امنیتی یا چپ سنتی توجیه شود).
این جریان تنها جریانی نیست که در حاشیه جامعه قلم می زند و باسم کارگر و سوسیالیسم میکوشد با ارائه تزهای راست، طبقه کارگر را متقاعد کند که قابلیت انقلاب کارگری را ندارد و نمیتواند دست به قدرت سیاسی ببرد؛ همواره جریاناتی هستند که زمانی که مردم برای سرنگونی به خیابان می آیند، تحت نام چپ و کمونیسم به کارگران می گویند که سرنگونی به نفع شان نیست.* با پز انقلاب کارگری و تحت نام پرولتاریا می کوشد کارگر را به کارگر ماندن و حداکثر سندیکا سازی راضی کند؛ از این جریانات و محافل چند نفره که به اسم کارگر، کارگر را جاودانه می کنند، به اسم کمونیسم، سوسیالیسم را دست نیافتنی اعلام می کنند، به اسم تحلیل مارکسیستی، تحلیل های اقتصادی - ژورنالیستی نشریه اکونومیست را تحویل جنبش کارگری می دهند، چند دوجین وجود دارند. جالب اینجاست که اینها همه با هم جنگ و جدال دارند ولی در یک چیز مشترکند: در نفرت از کمونیسم کارگری و منصور حکمت .
این نفرت از کجا ناشی می شود؟ این نفرت یک منشاء جنبشی – سیاسی دارد که برای برخی با کینه ها و رقابت های شخصی درآمیخته است. منصور حکمت در زندگی سیاسی – تئوریک درخشان بیست و چند ساله خود نه تنها مارکسیسم را از زیر آوار تعابیر بورژوایی، ناسیونالیستی و دموکراتیک بیرون کشید، نه تنها ارتدوکسی مارکسیسم را احیاء کرد، نه تنها جنبش کمونیسم کارگری را از نظر سیاسی – تئوریک تبیین کرد و بساط کمونیسم های غیر کارگری را کساد کرد، بلکه موفق شد که برای اولین بار در ایران یک حزب وسیع و میلیتانت کمونیستی کارگری اجتماعی بسازد. توانست کمونیسم کارگری را به وسط میدان مبارزه طبقاتی – اجتماعی ببرد. در زمان حیات منصور حکمت حزب کمونیست کارگری، بزرگترین و اجتماعی ترین حزب کمونیستی – کارگری در ایران بود .
چپ های سنتی که ترجیح میدادند همان ویروس یخ زده باقی بمانند؛ ترجیح میدادند که در محافل کوچگ خود، رهبر و تئوریسین باشند و در جامعه بی اثر و حاشیه ای؛ جریاناتی که کارگر را تقدیس می کردند تا همیشه و همواره کارگر باقی بماند و آنها رهبران روشنفکر آن، همانگونه که ناسیونالیست ملت را تقدیس می کند تا رهبر ملی آن باشد و فمینیست زن بودن را تا رهبر زنان معترض؛ این جریانات رشد و عروج کمونیسم کارگری، جنبش تحزب یافته کمونیستی کارگری را تهدیدی نسبت به موجودیت و بقای خود می دیدند. نفرت این جریانات نسبت به منصور حکمت و کمونیسم کارگری از اینجا نشات می گیرد.
اما نويسندگان "به پیش" و موتلفین سابق و دشمنان کنونی شان که با هم از حزب کمونیست کارگری استعفاء دادند، علاوه بر نفرت جنبشی – سیاسی- اجتماعی، یک نفرت شخصی و رقابتی نیز با منصور حکمت دارند. از این رو لحن شان حتی زشت تر و مبتذل تر است.
("درافزوده": ما اینها را از قدیم می شناسیم. دعواهای شخصی و نفرت پراکنی شخصی شان را از نزدیک مشاهده کرده ایم. رقابت های زشت و چنگ و دندانی شان را نیز از قدیم و نزدیک دیده ایم. لذا حنای آنها پهلوی هر کس رنگ داشته باشد، برای ما رنگی ندارد!)
هر از چند گاهی نویسندگان حقیقی یا حقوقی این جریان به بهانه های مختلف به کمونیسم کارگری و منصور حکمت حمله می کنند. بعضا به بهانه استفاده از طنز مبتذل به تحریف مقولات و مباحث مهم تئوریک و استرتژیک تبیین شده توسط منصور حکمت می پردازند. اما یک واقعیت را باید اعلام کرد. اینها تا زمانی که خود منصور حکمت در قید حیات بود، جرئت نمی کردند به نقد او بپردازند، چه رسد به آنکه به طنز نگاری مبتذل متوسل شوند. تنها پس از مرگ او و اتفاقات ناگواری که در حزب کمونیست کارگری روی داد، اینها شجاع شده اند و قلمفرسایی می کنند.
این جریان بدنبال عروج جنبش دو خرداد و با تز مبارزه انقلابی و سرنگونی طلبانه به آخر رسیده است، از حزب کمونیست کارگری جدا شد. از جریان جدا شده چندین محفل چند نفره بیرون آمد که همگی در اساس یک جریان راست به اصطلاح "کارگر- کارگری" را نمایندگی می کنند که با یکدیگر در جنگ اند. اما عجيب اينست که در دشمنی با منصور حکمت و کمونیسم کارگری عميقا متحد اند.
متاسفانه اکنون، راست روی های دو حزبی که تحت نام کمونیسم کارگری فعالیت می کنند، احزابی که از منصور حکمت عبور کرده اند و در احزاب شان منصور حکمت زدایی نموده اند، بدست این جریانات راست درون چپ سنتی آتو داده است تا به بهانه نقد آنها، دگر بار به سیاست ها و تئوری های منصور حکمت حمله کنند.
باید گفت که رفقای سابق، بخود زحمت ندهید، ما دست تان را رو می کنیم. ما پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را برافراشته ایم و با قدرت جنبش کمونیستی کارگری طبقه کارگر را سازمان می دهیم. ما براى سازماندهى انقلاب کارگری تلاش ميکنيم و آنرا عملی و شدنی میدانیم. بجای اینکه به کارگران بگویید: نمیشود و نمی توانید! به کار مفیدتری در زندگی تان مشغول شوید .
* امکان فروپاشی ج.ا امری واقعی و اجتناب ناپذیر است. مساله اصلی اما این نیست. شاید چنین روندی چپ غیر کارگری شتابزده را راضی کند اما از این نمد گوشه کلاهی برای کارگران و زحمتکشان به دست نخواهد آمد. در غیاب طبقه کارگر متشکل، نیرومند و انقلابی (آماده انقلاب برای خود) از حرارت فروپاشی ج.ا آب قابلمه خانه هیچ کارگر و زحمتکشی گرم نخواهد شد. سهراب صبح، "امکان فروپاشی جمهوری اسلامی"، به پیش! شماره 50)